معنی ابزار باغبانی
حل جدول
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
باغبانی. [غ ْ / غ ِ] (حامص) عمل باغبان. نِطاره. (منتهی الارب). محافظت و نگهبانی باغ. پرستاری باغ. (ناظم الاطباء). باغ پیرائی. بستان بانی:
همی تا کند بلبل اندر بهاران
بباغ اندرون روز و شب باغبانی.
فرخی.
نهالی که باغش دل تست وز ایزد
بر او مر خرد را رود باغبانی.
ناصرخسرو.
مترادف و متضاد زبان فارسی
گلکاری، گلپروری، بستانی، بستانپیرایی، چمنپیرایی، باغداری
فرهنگ فارسی هوشیار
عمل و شغل باغبان حفاظت و نگاهبانی از باغ.
فارسی به آلمانی
Landwirtschaft [noun]
فارسی به عربی
صمه
معادل ابجد
1277